داستان عشق خاموش 1

ساخت وبلاگ

قبول شدم و چون علاقه دارم مطمئنم موفق میشم فعلا"هیچ کسی و

نمیشناسم باید ببینم با چه تیپ آدمایی همکلاس میشم امیدوارم بدون هیچ

دردسری فارغ التحصیل بشم امروز باید درسها و استادهام و انتخاب کنم

منم که نمیدنم هر استادی چجوریه برام فرقی نداره انتخاب اول برای شناخته

از ترم بعد میفهمم چه استادهایی رو باید انتخاب کنم هفت تا درس بیشتر

نمیگیرم درسای زیاد سختی هم انتخاب نمیکنم ترم اول به خودم سخت نمیگیرم

وقتی درسا و استادام و انتخاب کردم رفتم تا کلاسامم پیدا کنم کلاسای تئوری

طبقه سوم بود و کارگاه نقشه کشی طبقه دوم چون من قدم کوتاه بود و عینک

میزدم ردیف اول نشستم ده دقیقه بعد استاد اومد و رو به دانشجوها خودش و

معرفی کرد (کیم هیون جونگ ) و از ما خواست که یکی یکی بلند بشیم و

خودمون ومعرفی کنیم و از ردیف اول شروع شد به من که رسید بلند شدم

کیم مینا هستم و نشستم تا رسید آخرای کلاس تا اسمش و گفت هئو یونگ سنگ

من ناخودآگاه سرم و برگردوندم طرفش دیدم وای چه پسر خوشگل و تپلیه و یکی

با صدای بلند گفت اولین دوست دخ* ترتم پیدا شد استاد گفت شما که اینقد بامزه ای

پاشو خودتو معرفی کن اونم از صندلی آخر کلاس بلند شد و صداش و صاف کرد و

گفت من پارک جونگ مین هستم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم و نشست

دوباره پشت سرم و نگاه کردم ببینم جونگ مین کیه که بهم لبخند زد و

دست تکون داد که من خوب ببینمش منم یه لبخند زدم و با صدای

 استاد برگشتم و درست نشستم زنگ که خورد من رفتم طرف آخر

کلاس و دستم طرف یونگ سنگ دراز کردم و گفتم من مینا هستم

دانشجوی جدیدم اینجا هیچ کسی و نمیشناسم افتخار میدین باهاتون 

دوست بشم ؟ یونگ سنگ هم یه لبخندی زد و گفت خوشحال میشم و

به هم دست دادیم جونگ مین هم از موقعیت استفاده کرد و گفت

منم تازه اومدم و دوستی ندارم بیاین با هم دوست باشیم و دستش

و گذاشت رو دست ما بعد از کلاس رفتیم بیرون و جونگ مین دلش

و گرفت و گفت وای چقد گشنمه بهتره بریم یه چیزی بخوریم من که وضع

پولیم خوب نبود گفتم من گشنم نیس میرم تو حیاط و تندی از پله ها رفتم

پایین که شنیدم یونگ سنگ هم گفت منم گشنم نیس مینا صبر کن منم میام

دوید و اومد طرف من جونگ مین هم با صدای بلند گفت باشه از همین

 اولش میخواین من و تنها بذارین ؟ و با عصبانیت رفت طرف غذاخوری.   

Park Jung Min Iranian Fanclub...
ما را در سایت Park Jung Min Iranian Fanclub دنبال می کنید

برچسب : داستان , عشق , خاموش, نویسنده : Mekika jungmin501 بازدید : 701 تاريخ : دوشنبه 14 / 11 ساعت: 15:46