داشت تلویزیون میدید و مامانمم تو آشپز خونه داشت ظرفا رو میشست
سلام کردم
و زود رفتم تو اتاقم لباسام وو عوض کردم و رفتم بیرون سمت دستشویی آبی
بهدست و صورتم زدم حوله رو برداشتم که صورتم و خشک کنم صدای زنگ
موبایلم
و شنیدم با حوله عین جت رفتم تو اتاقم و جواب دادم یونگی : سلام خوبی مینا ؟
مینا : سلام چرا امروز غایب بودی ؟ یونگی : چیه یه روز ندیدیم دلت
برام تنگ شد؟ امروز نتونستم بیام حالم خوب نیود زنگ زدم بپرسم از
درسای جدید چیزی یادداشت کردی یا نه ؟ یه صدایی شنیدم انگار پشت
خطی داشتم زود حرفم و تموم کردم مینا آره فردا برات میارم ، میای
دیگه ؟ یونگی : اگه بهترشدم میام شب بخیر مینا : مواظب خودت باش شب بخیر
جونگ مین :سلام مینا گوشیت اشغال بود . مینا یکی از دوستام بود ، برو یه دوش
بگیر و زود بخواب بهتره فردا رو هم استراحت کنی ، من از درسای جدید برات
یادداشت برمیدارم برای درسای دیگه تم نگران نباش من به همکلاسیات برات نوت
برداری کنن بعد ازشون میگیرم . جونگ مین : ممنون شب بخیر مینا: شب بخیر
بو*س بو*س جونگ مین : الو صدات نمیاد چی گفتی الو ... الو
فهمیدم میخواد دوباره بهش بگم مینا : هیچی بابا خط رو خط افتاده بود
خوب بخوابی جونگ مین : با موبایل چطوری خط رو خط میافته ؟
مینا : باشه بابا بیا ماااااااااااچ چ رسید ؟ حالا برو بخواب به هیچی هم
فکر نکن . جونگ مین : بله رسید ولی کم بود . داشتم حرف میزدم که مامانم
اومد تو ، قطع کردم و گوشی و گذاشتم رو میز . امشبم که دیر اومدی ، رفتم
بغ*لش کردم و مینا : وای مامان ببخشید دیر شد ، نذاشتم حرفش
و ادامه بده مینا : خیلی گشنمه غذا چی داریم ؟ رفتم تو آشپزخونه و
یه کم غذا گرم کردم خوردم و شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم نمیدونم
چرا بابام هیچی بهم نمیگفت ؟ کارای فردام و کردم و خوابیدم . صبح زود
با صدای مامانم بیدار شدم مامان : مینا بیدار شو اومدن دنبالت . خمیازه ای
کشیدم مینا : باشه الآن حاضر میشم ، با قیافه خوابالو و موهای بهم ریخته از
اتاق رفتم بیرون که چشمم افتاد به جونگ مین همون جا خشکم زد چرا این
اومده اینجا ؟ جونگ مین از رو مبل بلند شد و با لبخند اومد سمتم چند قدمیم
و ایساد و با خنده ، جونگ مین : ههههههه قیافشو ببین موهاش و ببین
چه فشن منم با اخم ، مینا : اول صبحی اومدی همین و بگی ؟ برو کنار
جونگ مین رفت کنار و من زود رفتم سمت دستشویی زود اومدم بیرون
و رفتم تو اتاقم موهام و درست کردم و آماده شدم تا اومدم در و باز کنم
جونگ مین مثل جن ظاهر شد من اینقدر ترسیدم که جیغ کوتاهی کشیدم و
نزدیک بود پَس بیوفتم مینا : فکر کنم تو میخوای من و بکشی چرا یه دفه مثل
جنا ظاهر میشی ؟جونگ مین : من که چند دقیقه پیش بدتر از جن دیدم و
نترسیدم ، تو اینقدر از دیدنم ترسیدی؟ با جای نقشه ها زدم تو سرش و با
عصبانیت مینا : اگه کلاسم دیر بشه میکشمت . بکش کنار ببینم ، مامانم
بحثمون و شنید و زود اومد دم ِ اتاقم مامان : مینا این چه طرز حرف
زدن ِ حالا فکر میکنن دخترمون و خوب تربیت نکردیم . با لبخند گفت
جونگمین : نه این چه حرفیه
شما تو تربیتتون کوتاهی نکریدین ... نذاشتم حرفش تموم کنه
مینا : شما خواستی بمون من میرم ، زود کفشام و پوشیدم و رفتم
بیرون که دیدم ماشین یونگ سنگ دم خونه س یونگی هم تا من و دید
از ماشین اومد پایین و با طعنه گفت سلام مینا خانوم ما رو نمی بینین
خوشین ؟ متوجه اومدن جونگی نشدم تا خواستم جواب بدم از پشت سرم گفت
جونگ مین : بلللللللللللللللله چه جورم کلی حال کردیم یونگ سنگم یه نگاه
شیطونی بهم انداخت که مثل گوجه شدم سسسسسسسرخ
مینا : دیر بشه استاد راهمون نمیده . جونگ مینم دیگه چیزی نگفت
و رفت سمت ماشین خودش .
دوستان عزیز فکر میکنید مینا سوار کدوم ماشینمیشه ؟
ماشین یونگ سنگ ؟ ماشین جونگ مین ؟
Park Jung Min Iranian Fanclub...