منم هم خندم گرفت تز حرفش هم یه کم خجالت کشیدم و گفتم مینا : نمیدونم قهوه م هم
که خوردم یونگی به دستش و گذاشت رو شونش , یعنی سرم و بذارم رو شونش و بخوابم
منم از خدا خواسته همین کار و کردم نمیدونم چقدر خوابیدم که استاد اومده بود
و این یونگی من و بیدار نکرده بود جونگ مین هم هنوز نیومده بود تا
چشمام و باز کردم دیدم استاد رو به روم وایساده مثل فنر از جام پریدم تا
اومدم چیزی بگم استاد استاد کیم : کلاس جای
خوابیدن نیس اونم اینجوری برو یه آبی به صورتت بزن و زود برگرد به
یونگی هم یه نگاهی غظبناکی کرد که بیچاره سرش و انداخت پایین و جیکشم
در نیومد من تو راهرو بودم که
جونگ مین با دوتا دختر داشت میومد که گفتم مینا : جونگ مین استاد چند دقیقه س
اومده نمیخوای دل بکنی ؟ و زود رفتم تو کارگاه از خجالت نمیتونستم سرم و بالا کنم .
بالاخره زنگ خورد و راحت شدم میخواستم با یونگی حرف بزنم که جونگی با عصبانیت
گفت جونگ مین : تو چرا همش به من گیر میدی من یه وقت نمیخوام بیام سر کلاس
فضول نمیخوام ، زود از کارگاه رفت بیرون یونگی با تعجب نگام کرد منم گفتم
مینا : من تو راهرو با دوتا دختر دیدمش گفتم بیاد کلاس خیلی وقت شروع شده
همین چیز بدی بهش نگفتم . یونگی هم لبخندی زو و با هم رفتیم تا دَم پارکینگ
یونگی رفت ماشین و بیاره که جونگ مین با توپ پُر اومد و کلی غر غر کرد
منم دیگه طاغت نیووردم و با عصبانیت گفتم مینا : من ابله و بگو که نگران توی
احمقم به دَرک هر گوری میخوای برو امیدوارم این اینجا رو سر تو و اون عجوزها
خراب شه . یونگی بوق زد که زود رفتم سوار شدم و نذاشتم حرفی بزنه ، اینقدر
عصبانی بودم که با یونگی هم دعوام شد و گفتم مینا : تو که دیدی استاد اومد چرا
من و صدا نزدی ؟ یونگ سنگ : دلم نیومد صدات کنم فکر نمیکردم اینجور بشه
خیلی ببخشید مینا : دلت نیومد صِدام بزنی ولی دلت اومد که من جلو استاد
خجالت زده بشم نمیدونم حالا استاد چه فکری درباره م میکنه کاشکی زودتر
این درس کوفتی هم تموم بشه برم از اینجا راحت شم از دست شما برام
اعصاب نمونده ، داشتم همینجور غر میزدم که زد کنار و ماشین و خاموش
کرد سرم و آوردم بالا که ببینم چرا وایساده که صورت یونگی و یه سانتی
صورت خودم دیدم یونگ سنگ : نمیدونستم اینقدر دختر غرغرویی هستی
تا اومدم جوابش و بدم گرمای ل*باش و روی ل*بم حس کردم انگار آب بود
رو آتیش همه اون اتفاقای بد محو شد و صورت یونگ سنگ همه ذهنم و پُر
کرد وقتی دیدم اون با چه مهربونی داره اینکار و میکنه منم جوابش و دادم و
چند دقیقه ای همونجور موندیم این اولین اتفاق خوبی بود که بین من و
یونگی افتاد ، ولی خیلی دلم میخواست تو یه موقعیت بهتری بودیم نه تو ماشین .
وقتی یونگی ازم جدا شد انگار قلبم وایساده بود یونگی : حالا آروم شدی ؟
Park Jung Min Iranian Fanclub...