EP 4 سرگذشت من دابل اس۵۰۱

ساخت وبلاگ

(قسمت چهارم)

ده دقیقه صبر کردم بعد صداش کردم : جونگ مین زود باش عروسی تموم شد و اونم از

اون بالا با صدای بلند گفت من آماده ام الآن میام . و چند ثانیه بعد اومد پایین یه کت وشلوار

نقره ای براق پوشیده بود منم عصبانی شدم و سرش داد زدم بعد این همه وقت اینو پوشیدی؟

با بریم بالا و پشت کتش و گرفتم و رفتیم بالا تو اتاقش بهش گفتم مگه دامادی که اینو پوشیدی؟

زودباش درش بیار می خواست در بیاره که چشمش افتاد به من گفت میشه بری بیرون؟

بقیه داستان در ادامه:

Park Jung Min Iranian Fanclub...
ما را در سایت Park Jung Min Iranian Fanclub دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Mekika jungmin501 بازدید : 615 تاريخ : سه شنبه 23 / 7 ساعت: 16:41